-
اینجا سمنان است(۲)
دوشنبه 19 مهرماه سال 1389 23:52
هوا گرمه آفتاب می تابه هیچ صدایی به جز وزش باد به گوش نمی رسه ساختمون دانشگاه از دور دیده می شه . . . یک روز جدید در دانشگاه علوم پزشکی سمنان... حدودا سه هفته از اومدن من به اینجا می گذره و من تقریبا با همه چیز آشنا شدم و همه چیز طبق روال طبیعی خودش پیش میره. باید ترم 4 باشم اما به دلیل تلاقی واحدهام با همدیگه یک ترم...
-
اینجا سمنان است
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 16:45
نام : فرزانه موقعیت : 5 کیلومتری جاده ی مشهد-سمنان سایت دانشگاه علوم پزشکی سمنان کد شناسایی جدید : 871111063 همه چیز مرتبه و طبق روال پیش میره اما من دلم گرفته ... تقریبا 6 روز از ورود من به سمنان می گذره و من هنوز کاملا عادت نکردم... محیط اینجا خیلی مشابه محیط دانشگاه علوم پزشکی مشهد هست با این تفاوت که دیگه اون آدم...
-
سمنان من دارم میام
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 22:10
یکبار دیگه چک می کنم ببینم همه چیز رو برداشتم یا نه.... لباس, وسایل آشپزخونه, پتو, تشک, مدارک لازم و .... همه چیز مرتبه اما بازم نمی تونم بخوابم...فکر اینکه اونجا چطوریه و چی میشه ذهنم رو مشغول کرده... یعنی خوابگاهش چطوریه؟از محیطش خوشم میاد؟هم کلاسیام چطورین؟می تونم باهاش ارتباط برقرار کنم یا نه!درسا, دانشکده,...
-
نامه ای به بهترین بابای دنیا
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 13:34
سلام سلام به بهترین بابای دنیا بابایی که بیشتر از جونم دوستش دارم و هر وقت که تو چشماش نگاه می کنم می فهمم که حضورش تو زندگیم چقدر مهمه و اگه نبود شاید من هیچ کدوم از چیزهایی رو که الان تو زندگیم داشتم نداشتم... وقتی که این وبلاگو درست کردم یکی از هدف هام این بود که یک نامه براتون بنویسم و حرف های دلم رو توش بگم و بعد...
-
روز پزشک
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 23:16
روز پزشک روز پزشک روز پزشک روز پزشک تبریک، اس ام اس، ذوق همه . . . اما نمی دونم چرا من هیچ احساس خاصی نسبت به امروز ندارم! اصلا دوست ندارم بهم بگن خانوم دکتر! به نظر من پزشک کلمه ی خیلی مقدسیه ... هنوز خودم رو لایقش نمی دونم، دوست دارم وقتی که تونستم جون خیلی ها رو نجات بدم بعدا این روز رو بهم تبریک بگن، فکر کنم اون...
-
سفری به سمنان
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 04:52
باورم نمیشه! تا همین چند وقت پیش کلمه ی سمنان برام مفهوم خاصی نداشت اما الان تا اسمش میاد سریع می پرسم چی؟! دوباره بگو! در عجبم از بازی روزگار . . . . هفته ی پیش برای اولین بار به سمنان سفر کردم. البته قبلا زیاد ازش عبور کرده بودیم اما هیچ وقت مقصدمون نبود... سفر یک روزه ی جالبی بود، اولین تجربه ی مسافرت من با قطار...
-
سخن اول
جمعه 22 مردادماه سال 1389 00:17
به نام خدا فرزانه هستم به قول نسیم عزیزم دختری از دیار نیشابور دانشجوی سابق پزشکی مشهد و از این به بعد دانشجوی پزشکی سمنان. بنا به دلایلی از مشهد به سمنان منتقل شدم و حالا مجبورم از دوستان و هم کلاسی های عزیزم دور بشم این وبلاگ رو ساختم تا از این طریق بتونم با دوستان عزیزم در ارتباط باقی بمونم.... نویسنده ی خوبی نیستم...